تمدنهاى بسيارى تاكنون پديد آمده و سپس ازميان رفته اند, كه هريك نقش خاص خود را
در جهت پيشبرد فرهنگ بشرى يا نابودى وعقب ماندگى آن ايفاكرده است و سپس
جامعه ديگرى پس از خود برجاى نهاده كه مدتى در سرزمينى حاكم بوده است.
در عصر كنونى جز پنج نوع جامعه از آن همه باقى نمانده است 1 كه عبارتند از:
الف. جامعه مسيحيت غربى.
ب. جامعه مسيحيت ارتدكس.
ج. جامعه اسلامى.
د. جامعه هندو.
هـ. جامعه خاور دور.
داورى
درباره يك فرد ـ وابسته به هر تمدن و فرهنگ يا هرزمان و مكان كه باشد ـ كه
آيا انسانى متمدن يا وحشى است, برپايه ابزار و وسايلى كه در خدمت گرفته
نيست, بلكه به لحاظ نوع رفتارى است كه با تمدن و فرهنگ عام انسانى يا
فرهنگ خاص خود دارد.2
بنابر اين انسان متمدن 3 كسى است كه ميراث فرهنگى
خود را پاس مى دارد و تحول در آن پديد مى آورد و از فرهنگ ديگران درست
ترين را برمى گزيند و نسل نو را براساس آن تربيت كرده, فرهنگ را يكسره بدو
مى سپارد.
اما انسان غيرمتمدن 4 كسى است كه ميراث فرهنگى را تباه مى
كند يا ازفرهنگ ديگران بدون گزينش و ارزيابى برمى گيرد, در پيروى از
فرهنگى كه به آن وابسته است با زمان همزيستى ندارد; يا تمدن خود را در پاى
نوگرايى قربانى مى كند, يا نسل نو را از فرهنگ و ميراث گذشته محروم مى
سازد.
حجاب جزئى ازتمدن, فرهنگ, آداب و رسوم اسلامى و شريعت الهى است.
به فرض آن كه از حجاب به عنوان دستورى الهى كه مخالفت با آن حرام و موجب
عذاب اخروى است چشم پوشى كنيم و آثار بى حجابى را ناديده بگيريم, بازهم به
عنوان كسانى كه به تمدن اسلامى نسبت داريم بايد از حجاب پاسدارى و نگهبانى
كنيم.
از دير باز تاكنون كه غرب برسرزمينهاى اسلامى چيره بوده
تاكنون, ما از غرب در انديشه ها, ديدگاه ها, باورها, رفتارها و مكتبهاى
هنرى,سياسى واقتصادى تقليد مى كنيم; حتى اگر از اسلام سخن بگويد. امروز كه
غرب در جست وجوى ريشه هايش و در پى بازگشت به آنهاست, در نتيجه راستگرايان
جديد, نونازى ها و فاشيست ها در فرانسه و آلمان و ايتاليا ظهور كرده و
خواهند كرد. چرا ما ازغرب در اين رويكرد تازه اش تقليد نكنيم و ''اسلام
گرايان نو'' نشويم.
اين كار هرگز ما را وانمى دارد كه به دوگانه پرستى
ها يا آداب و رسوم و جشنها و پايكوبى ها و نغمه هاى نغمه گران دفن شده در
اعماق تاريخ باز گرديم. چنان كه ما را ناگزير از بنيان نهادن گروه ها,
سازمانها, كنگره ها, سمينارها و جست وجوى رهبران نمى سازد, زيرا جايگاه
رهبرى و مرجعيت شناخته شده است. در حوزه هاى علمى ده ها محقق و استاد در
آستانه مرجعيت به سر مى برند, شخصيتهايى مؤثر كه فرهنگهاى جهانى را بررسى
كرده نتايج آن را بر آيين اسلام عرضه مى دارند, هر آنچه شرع مى پسندد
برگزيده و هرچه را نمى پسندد دور مى ريزند. همه اين تلاشها بر پايه
دليلهاى شرعى برگرفته از قرآن و سنت ناب و پشتوانه چهارده قرن تجربه پژوهش
و كنكاش صورت مى گيرد و ميليونها تن از فرزندان امت اسلامى را پشت سر خود
دارد. بلكه بازگشت به اسلام, در واقع بازگشت به بلنداى يكتا پرستى در
عقيده, اخلاق و رفتار است; بازگشت به ريشه هاى اصيل خودمان; به قرآن, سنت,
جامعه, اقتصاد, فلسفه, فرهنگ, تمدن, هنرها و پوششهاى خودمان, و در اين
ميان, بازگشت زن به حجاب خويش است.
و سرانجام اينكه گزينش عنوان (حجاب
نو) به منظور تناسب با عنوان بازگشت به ميراث كهن يا راستگرايى جديد يا
نونازيسم يا نو فاشيسم در اروپا بوده است, اما حجاب نو همانند تمسك به
قرآن كريم با (بازگشت به اسلام ناب محمدى ) تناسب دارد, به همين دليل
عنوانى را كه در آغاز آمد برگزيديم.
حجاب چيست؟ پيش از پرداختن به خوبيها و بديها و آثار و پيامدها و نقش و سود و زيان حجاب, بايد نخست معناى آن را مشخص كنيم.
آيا
حجاب, تكه پارچه اى است كه به شكلى خاص دوخته شده تا بدن زن را بپوشاند,
حال هرجا, هرگاه و با هر شكل و رنگ ؟ يا حجاب نوعى رفتار است, يا حجاب
آميخته اى از پوشش و رفتار است ؟ يا حجاب, حقيقتى است كه به صورت رفتارو
پوشش خاص نمودار مى شود و تجلى مى يابد.
نگارنده ديدگاه اخير را برمى
گزيند ; حجاب چيزى است كه زن را وامى دارد تا قسمتهايى را كه تحريك كننده
غرايز مرد است, خواه در جسم يا رفتار يا صدا و گفتار بپوشاند. حجاب همان
زيورى است كه زن به خود مى گيرد, تا مانع از تحريك غرايز مردان شود. به
عبارت ديگر حجاب خواسته اى فطرى در درون زن براى پوشاندن مظاهر زنانگى وى
است.
زن و مرد هردودر انسانيت مشترك اند.5 هر دو موجودى زنده, آگاه به
خود وپيرامون خود, و هردو داراى كالبد مادى اند. اختلاف زن با مرد در چيزى
است كه انوثت (زنانگى ) خوانده مى شود و اختلاف مرد با زن نيز در چيزى است
كه مردانگى نام دارد كه هر يك از انوثت و ذكورت, ويژگيهاى برونى و درونى
را افزون بر طبيعت انسان به وجود مى آورد. يعنى:
مرد = انسان « ذكورت, و زن = انسان « انوثت.
هريك
از زن و مرد درصورتى كه خود و جايگاهش را بشناسد, نقشى بسزا در چرخه
پيشرفت و آسايش بشريت دارد, چنان كه بدون شناخت خود و جايگاه خود, نقش
زيادى در ويران سازى زمين و نابود كردن تمدن و وخامت حال و روز بشريت
خواهند داشت. خداوند متعال مى فرمايد:
(هو أنشأكم من الأرض و استعمركم فيها)هود / 61
او شمارا از زمين پديد آورد و به آبادگرى آن واداشت.
ويا مى فرمايد: (ظهر الفساد فى البر و البحر بما كسبت أيدى الناس )روم / 41
به خاطر رفتار و كردار مردم, تباهى خشكى و دريا را فراگرفت.
وقتى
خداوند در عرصه زندگى مشترك زن ومرد مى فرمايد: (الرجال قوامون على
النساء) (نساء / 34); مردان بايستى بر زنان در زندگى زناشويى قواميت داشته
باشند,6 همان گونه مى فرمايد: بهشت و نعمتهايش همانند تكاليف, هم براى زن
وهم براى مرد است.
بلى در تكليفهاى شرعى مرد مورد خطاب مستقيم خداوند
است و بر زن ـ جز در موارد خاص خود - از رهگذر خطاب به مرد تكليف مى شود.
خداوند مى فرمايد:
(يا آدم اسكن أنت و زوجك و كلامنها رغداً حيث شئتما و لاتقربا هذه الشجرة فتكونا من الظالمين)بقره/ 35
اى
آدم ! تو و همسرت در بهشت بياراميد و از نعمتهاى آن, از هرچه كه خود
خواسته ايد به خوشى و فراوانى بهره بريد, و به اين درخت نزديك نشويد كه از
ستمكاران خواهيد شد.
به هرحال ما حقيقت حجاب را چنين مى يابيم كه حجاب,
شرم و حيايى است كه زن بدان آراسته است, زيرا هيچ زنى را نمى توان يافت كه
هيچ حيا نداشته باشد. بلى همه ما نيازمنديم كه كسى ما را برانگيزاند و به
مرحله ظهور برساند, زيرا حيا بذرى است كه در وجود هر زنى كاشته شده است.
خداوند متعال مى فرمايد:
(إلاّ على أزواجهم… فإنّهم غير ملومين ) مؤمنون / 6
مگر در مورد زنانشان… كه در اين صورت نكوهيده نخواهند بود.
اين
بذر حيا اگر زمينه مناسب همراه با تربيت و مراقبت برايش مهيا شود به زودى
رشد مى كند و ميوه رفتارش به بار مى نشيند. چنان كه ممكن است همچون دانه
اى به حال خود باقى بماند و يا رشدى ناقص و بى ثمر داشته باشد. اين دانه
اگر در زمينى مناسب و با دستان تربيت پرورش يابد, ميوه حجاب را به بار
خواهد نشاند, چنان كه عكس اين حالت نيز امكان دارد.
حجابى كه به معناى
حيا و پنهان داشتن جلوه هاى زنانه است, فراگيرتر از حجاب شرعى اسلامى است
كه شامل هر وسيله پوششى است كه زن به كار مى گيرد, گرچه با شكل غير شرعى
باشد.
الف.
شلوار(مردانه): شلوار نوعى پوشش مردانه است كه گاه زنان در خيابان, محل
كار و دانشگاه و مدرسه مى پوشند.اين پوشش جز نوعى از نمادحياى زن نيست,
ولى با همانند مرد شدن, زنانگى زن را دگرگون كرده است.
ب. لباسهاى گشادى كه زنان به تن مى كنند, كه نوعى از حجاب ناقص است.
ج.
جمع كردن و بالا زدن موها كه نوعى آرايش معمولى در ميان زنان است, به جاى
آن كه موها را رها بگذارند كه كاملاً آشكار باشد. اين شيوه نوعى حجاب است
كه اسلام آن را نمى پذيرد (و كافى نمى داند).
زنان رنگ سياه را ازميان رنگها بهتر مى پسندند, زيرا اين رنگ در هر قسمت از پوشش زن به كار رود بدن را بيشتر و بهتر مى پوشاند.
اگر
بخواهيم از مظاهر حياى زن مسلمان سخن بگوييم, بى ترديد از حجاب كامل سخن
خواهيم گفت; حجابى كه نمونه سخن خداوند متعال در آيات چندى است:
1. (يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ ) احزاب / 59
زنان پوششهاى خود را فروتر گيرند.
2. (وليضربن بخمرهنّ على جيوبهنّ و لا يبدين زينتهنّ) نور / 31
و زنان بايستى روسرى هاشان را بر گريبان بيندازند و زينت خويش را آشكار نسازند.
3. (و لا تبرّجن تبرّج الجاهلية الأولى ) احزاب / 33
و همانند زينت نمايى روزگار جاهليت پيشين زينت نمايى نكنيد.
4. (و لايضربن بأرجلهنّ)
چنان پاى نكوبند كه زينتهاى پنهانشان آشكار شود.
5. (فلاتخضعن بالقول…)احزاب / 32
پس در سخن نرمى نكنيد.
6. (يغضضن من أبصارهنّ) نور / 31
ديدگان
شان را فروگذارند, تا دستاوردهاى مهمى در جامعه تحقق يابد, ازجمله
(والحافظين فروجهم و الحافظات); مردان نگاهبان عورت خويش و نيززنان نگهبان.
پس
حجاب طبيعى و كامل همان است كه قرآن كريم ذكر كرده است; همان چيزى كه زن
مسلمان را از غيرمسلمان جدا مى كند. و در اين ميان مرد نيز نقش ويژه خود
را دارد. پس حيايى كه در هر زنى وجود دارد, در زن مسلمان زمينه هاى رشد و
پرورش آن بيشتر فراهم است كه از جمله آن زمينه ها مى توان از امور زير نام
برد:
الف. پوشاندن بدن, به جز جاهايى كه شريعت مقدس اجازه داده است.
ب.
پنهان داشتن زينتها; پس زن نبايستى لباسهاى رنگارنگ, بدن نما, لباسهاى
نازك و جلب توجه كننده يا جواهرات و زيور آلاتى كه آشكار است و چيزهايى كه
هنگام راه رفتن صدا ايجاد مى كند بپوشد.
ج. سخن گفتن با جديت و بدون نرمى و شوخى در گفتار, جز با همسر يا يكى از محارم.
اسلام
درپى كاشتن بذر حيا در وجود زن است و مى كوشد آن را بپروراند, حال آن كه
زن غربى حال و روزى عكس اين دارد. به طور معمول بذر حيا در زن غربى ازبين
مى رود و يا رشدى ناسالم مى يابد و يا پرورشى بى نتيجه دارد كه به صورت
پوشيدن شلوار مردانه يا پوششهاى تيره نمايان مى شود و سرانجام بذر حيا به
تدريج در طول زمانهاى دراز در رهگذر ديگر نسلها نابود مى شود و درنتيجه زن
بخشى از ويژگيهاى زنانه خود را از دست داده به بى بند و بارى مى رسد, چنان
كه در غرب رسيده ودچار پيامدهايى چون نابودى نسل و بيماريها و تجاوزها و…
مى شود و تا آنجا پيش مى رود كه تجاوز به حقوق زنان از بارزترين مشخصه هاى
زندگى اين عصر مى شود.
اما زن مسلمان, از آن رو كه پايبند پوشش اسلامى
خود است, بذر حيا در وى پرورش مى يابد و اين تجربه در طول نسلهاى آينده هر
روز بارورتر مى شود, تا آنجاكه زن مسلمان بيشترين تلاش را در نگاهبانى از
خويشتن مى كند و در مسير عصمت قرارمى گيرد.
گرچه رسيدن به مقام حضرت
زهرا(ع) و حضرت خديجه و زينب -درود خدا بر ايشان - بس دشوار است, ولى حركت
در اين مسير جز با پيروى از ايشان در عرصه نگهبانى از مظاهر زنانه كه
بيشترين نمود آن در حجاب اسلامى است امكان پذير نيست.
در
اين روزگار دشوار كه امت اسلامى راهى دراز در پيروى و تقليد از غرب پيموده
و جز جايگاه مرجعيت و حوزه ها و نهادهايى كه از طريق عالمان و رهبران دينى
به دفاع از اسلام ناب محمدى (ص) و ترويج آن مى پردازند و گاه به صورت
بنيادها يا مقاومت ها و خيزشهايى در اين جهت يا به صورت رعايت حجاب اسلامى
نمود دارند, همه و همه در مسير تقليد از غرب ره مى پويند.
زن براى پايبندى به حجاب جز رضاى خدا و حفظ ارزشهاى اسلامى انگيزه اى ندارد و اين انگيزه را با رفتار و پوشش خود نشان مى دهد.
زن
مسلمان پايبند به حجاب, يك نگرانى بيشتر ندارد ; محروميت از آزادى, مانند
هر انسان محروم از آزادى. اكنون اگر اين محروميت براساس باورها و اصول
ارزشى باشد چه بايد كرد. بسيارى با ابزارهاى گوناگون در پى نابودى آزادى
زن مسلمان اند, اين تلاشها با همه گوناگونى شكلها و نمودها يك تفسير بيشتر
ندارد, نابود كردن حجاب; چنان كه خداوند مى فرمايد:
(كزرع أخرج شطأه فآزره فاستغلظ فاستوى على سوقه يعجب الزرّاع ليغيظ بهم الكفار) فتح / 29
به
سان نهالى كه جوانه برآورد و آن را نيرومند سازد و ستبرگردد و بر ساقه
هايش بايستد و كشاورزان را شاد و شگفت زده سازد تا كافران را به خشم آورد.
تمام
قصه همين است; دشمنى با حجاب, جدا از برنامه ريزى هاى استكبار, تا آنجا كه
به صحنه زندگى و عملكرد مردم مربوط است, يك تفسير بيشتر ندارد كه همان
احساس نفرت و خشم است, زيرا انسان هرقدر كه تكبر ورزد باز هم خود را مى
شناسد.
(بل الانسان على نفسه بصيرة) قيامت / 14
بلكه انسان به نفس خود آگاه است.
معارضان با حجاب مى دانند كه افرادى بزدل و ترسو هستند و هيچ گاه استقلالى ندارند و پيرو و طفيلى ديگرانند.
(ودّ كثير من أهل الكتاب لو يردّونكم من بعد ايمانكم كفّاراً حسداً من عند أنفسهم من بعد ما تبيّن لهم الحقّ) بقره/109
بسيارى
از اهل كتاب با آن كه حق بر ايشان آشكار شده است, از سر رشكى كه در دل
دارند, خوش دارند كه شما را پس از ايمانتان كافر گردانند.
(ربّما يوّد الذين كفروا لوكانوا مسلمين)حجر/2
چه بسا كافران آرزو كنند كه كاش مسلمان بودند.
پايبندى
زن مسلمان به حجاب دراين زمان كه كنار نهادن حجاب و تقليد از زن غربى,
فوايدى را همچون منافع اقتصادى از طريق ايجاد فرصتهاى كارى در عرصه هاى
فراوان و يا فوايد سياسى و اجتماعى دارد; هيچ دليلى جز كسب رضاى الهى
ندارد. در زمانى كه رئيس جمهور در حكومتى كه در دامان غرب قراردارد نمى
تواند زنى با حجاب باشد. حتى نمايندگى پارلمان دموكراتيك ـ اگر چه به شيوه
الجزايرى ـ يا رئيس جمعيت زنان يا خيريه ها نيز نمى تواند زنى با حجاب
باشد. زن مسلمانى كه با حفظ حجاب خواهان رضاى خداوند است, و اين امر به او
شخصيتى اصيل و مستقل مى دهد, اما در عرصه هاى سياسى و اجتماعى كشورهاى
پيرو غرب بهاى سنگينى بايد بپردازد. ولى ايستادگى زن در برخورد با اين
محدوديتها از چند جهت در زندگى دنيوى او مفيد است:
الف. با حفظ حجاب, معناى اين آيه شريفه شامل حال زن نمى شود:
(و من أعرض عن ذكرى فإنّ له معيشة ضنكاً)طه/124
هركس كه از ياد من روى برتابد, به تنگناى زندگى دچار آيد.
ب. در برابر, مصداق اين آيه شريفه مى شود:
(من عمل صالحاً من ذكر أو أنثى و هو مؤمن فلنحيينّه حياة طيبة)نحل/97
هر مؤمن مرد يا زنى كه كار شايسته انجام دهد او را به حيات طيبه زنده مى داريم.
ج.
زنى كه حجاب اسلامى را به طور كامل رعايت مى كند, جايگاهى همچون مرجعيت
حوزه هاى علميه, يا گروه هاى (مقاومت) و (انتفاضه) مى يابد:
(و من يعمل مثقال ذرّة خيراً يره)زلزال/7
هر آن كس كه ذره اى كار نيك انجام دهد, آن را ببيند.
انگيزه
ديگر زن مسلمانى كه حجاب را به خاطر رضاى خداوند حفظ مى كند اين است كه
زن, انسان است, و انسان به طور طبيعى ميل و تلاش به سوى كمال دارد. و زن
مى داند كه حجاب كمال اوست و بى حجابى مايه نقصانش كه اين مسأله به داشتن
يا نداشتن حيا يا باور و يقينى كه زن را وادار به حفظ حجاب مى كند, مى
انجامد.
رضاى خداوند متعال و جايگاه شناسى كمال زن, همان چيزى است كه
او را وادار به رعايت حجاب اسلامى مى كند. اگر چه اين تحفظ براى او مشكلات
و سختى هايى به بار مى آورد.
از
جمله چيزهايى كه انسان را جذب خود مى كند, آخرين اختراعات و دستاوردهاى
ابزارى بشرى است كه همواره زندگى را آسان تر و آسوده تر مى سازد. آگاهى
يافتن از مشخصات دستاوردهاى تازه, همان چيزى است كه شركتها و كارخانجات به
شدت بر سر آن به رقابت مى پردازند تا بازارهاى سرمايه گذارى خود را تضمين
كنند.
اما در رابطه با باورها و مذاهب, مطلب بر عكس است. دراين زمينه
بيشتر, اهداف حقيقى پنهان مى ماند و مكاتب و مذاهب با عناوينى همچون
روزآمد, امروزين, پيشرفته, استقلال, آزادى و… ارائه مى شوند.
ابزارهاى
روشنايى از وسايل ابتدايى گرفته تا دستگاه هاى الكتريكى كه در نيروگاه هاى
هسته اى توليد مى شود, بسيار تفاوت كرده است. اين بسيار مهم است كه انسان
كه از هزاران سال پيش حيوانات را براى سوارى اهلى مى كرد, اكنون با يك
وسيله بارها به فضا صعود مى كند. در آن روزگار نامه رسانى كارى بس مشكل
بود كه با وجود خطرات بسيار براى نامه رسان نياز به هفته ها زمان داشت.
اما اكنون وسائل ارتباطى بيشتر به دنياى خيال و افسانه و شگفتى ها مى
ماند. روزگار اين است, همه چيز آن در حال دگرگونى و تغيير است, ولى انسان
همان انسان است و هيچ تغييرى نكرده است. ما نمى توانيم انسانى را كه هزار
سال پيش مى زيسته بدوى و بى فرهنگ بناميم و انسان كنونى را متمدن و فرهنگ
دوست بخوانيم; تنها به خاطر بود و نبود ابزارهاى الكتريكى و حمل و نقل و
ارتباطات. و اگر اين ملاك تمدن و پيشرفت باشد, پس از هزار سال ما نيز
افرادى غيرمتمدن و بى فرهنگ ناميده مى شويم.
پس اختراعات به انسان
جايگاه و صفت انسانيت نمى دهد7; انسان همان انسان است, با همان نيازها,
خواسته ها, دردها و آرزوها. آنچه امروزه تفاوت كرده ابزار و راه هاى
پاسخگويى به نيازها و خواسته ها است.
اما در طول تاريخ انسان در زمينه
اصول و ارزشها چالشهاى فراوانى داشته است و در طول تاريخ فرهنگها, تمدنها
به گونه اى با يكديگر تفاوت داشته اند.
حكومت اسلامى كه رسول مكرم
اسلام(ص) آن را بنا نهاد با سه امپراطورى بزرگ معاصر خود رودررو بود كه يا
بايد فرهنگ اسلامى پايدار و پابرجا مى ماند و بر اساس آن تمدنى به وجود مى
آمد و يا در برابر سه تمدن ديگر به ويژه تمدن ايران و روم كه در نزديكى
مرزهاى اسلامى قرار داشت نابود مى شد و از بين مى رفت.
اما با عنايت
خداوند و سخت كوشى و مجاهدت پيامبران و ياوران ايشان در طول تاريخ و به
خاطر خون شهيدان و ايستادگى پيامبر و خاندان و ياران بزرگوارش, نتيجه به
گونه اى ديگر رقم خورد; تمدن اسلامى پديد آمد و دو امپراطورى رقيب خرد شده
و از بين رفتند و تمدن اسلامى باگذر از تمدن هندى به دروازه هاى تمدن چينى
رسيد.
اينك حجاب جزئى از فرهنگ الهى و تمدن اسلامى است. وجود حجاب به
صورت پديده اى فراگير بين مسلمانان, نشانگر اين است كه فرهنگ اسلامى در
عرصه تمدنهاى جهانى از موقعيت و جايگاهى نيرومندى برخوردار است. از طرفى
كاهش جلوه حجاب نمايانگر اين است كه فرهنگ اسلامى در رقابت و مبارزه طلبى
با ديگر فرهنگها ناتوان شده است و رواج بى حجابى دليل بر پيروزى ديگر
فرهنگها و تمدنهاى غيراسلامى است. تمام قصه اين است كه امروزه تمدن اسلامى
رودرروى ديگر تمدنها مى ايستد و نشانه هاى اسلام و دين كه حجاب نيز يكى از
آنهاست, همه پايدار و پا برجا مى ماند و يا چيزى از فرهنگ و تمدن اسلامى
باقى نخواهد ماند.
بى حجابى پديده خطرناكى است كه به ما اعلام خطر مى
كند; خطر از بين رفتن موقعيتهاى تازه اى از فرهنگ اسلامى به نفع تمدنهاى
ديگر را. اين زمانه نيست كه دعوت به رقابت مى كند, بلكه تمدنهاى عصر
يكديگر را به مبارزه مى طلبند, حجاب با دستاوردهاى زمانه, اختراعات, سيطره
بر علوم و فنون و صنايع ناسازگار نيست. مبارزه طلبى تمدنهاى دنيا به اين
معنى است كه آيا دستى كه ابزار روز را به خدمت مى گيرد به اسلام ناب
محمدى(ص) پايبند است يا خير؟ و اگر اين امكانات دست يك زن است, آيا با
حجاب است يا بى حجاب؟ غرب با اين مسأله مخالف است.8
اما در جهان اسلام
مهم ترين چالش كه حجاب با آن روبروست اين است كه گفته مى شود در گذشته زن
از وابستگى اقتصادى و اجتماعى به مرد رنج مى برد, ولى زندگى خانوادگى
پابرجا بود و چند همسرى رواج داشت. جامعه اسلامى از سنگينى مهريه ها دچار
مشكل شد, اما باز هم بنياد خانواده پربرجا بود, ولى امروزه دنياى اسلام به
آداب و رسوم غربى گرفتار شده, از جمله آزادى, با معنى هايى كه از نظر غرب
دارد; آزادى در پوشش و خوراك و آشاميدن و مصرف.
بى اعتنايى به حجاب
پيدا شد وهمزمان با رواج غرب گرايى به شكلى وحشتناك عزوبت ها و بى همسرى
هاى طولانى يا هميشگى را در پى داشت. در اين شرايط ازدواج ديرهنگام, جزئى
از زندگى مرد و زن جامعه اسلامى شده, چيزى كه در كشورهاى اسلامى سابقه
نداشته است.
در چنين شرايطى برگ برنده حجاب آن است كه همچون راهكارى
براى ازدواج به هنگام مطرح شود. به زعم نگارنده بى حجابى علت اصلى و قطعى
تجردهاى طولانى يا هميشگى و ازدواج هاى ديرهنگام در كشورهاى اسلامى است.
بى حجابى باعث بى توجهى مرد به زن به عنوان يك همسر شده و ديگر زن نه به
عنوان همسر بلكه به عنوان يك دوست براى او مطرح است.
زن براى مرد
رؤيايى بود كه جز با ازدواج شرعى تحقق نمى يافت, اما امروز به دليل پديده
بى حجابى و برهنگى قسمتهاى بسيارى از بدن و آرايشهايى كه جز براى شوهر
انجام نمى شد و زيبايى زنانه در دسترس همگان و همه جا هست. و مصيبتى كه از
اين رهگذر پديد آمده گريبان زن و مرد را به يك اندازه گرفته است. و اگر
وضع به همين روال پيش رود نتيجه درست همان خواهد بود كه اكنون در غرب است.
آيا حجاب مى تواند آثار اين مصيبت بزرگ را بزدايد.
بدين گونه, چالشهاى زمان در برابر حجاب را مى فهميم و مشكلاتى را كه يا بايد حجاب آن را حل كند يا در برابر آن به زانو درآيد.
هيچ
كس منكر آن نيست كه وضع حجاب در جهان اسلام به جايى رسيده كه اگر يك زن
مسلمان با حجاب كامل اسلامى ظاهر شود انگشت نما خواهد بود, چنان كه
درگذشته نه چندان دور, بى حجابى اين گونه بود. چرا چنين وضعى پيش آمده است:
پاسخهاى
گوناگونى مطرح است كه هريك از نقطه نظر خود درست است, اما اين گونه مى
توان پاسخ داد اين همه يك علت دارد با نمودهاى گوناگون; پيروى از غرب كه
به صورت فشارهاى روانى و اجتماعى بر زن مسلمان نمودار مى شود. آنچه گفته
شد در همه زمينه هاى فرهنگى, اقتصادى و سياسى ديده مى شود. بنابراين جامعه
اسلامى به جامعه اى دنباله رو, مقلد و خوار و ذليل تبديل شده, مگر آن كه
خداوند رحمى كند.
پس از بررسى نظرى مشكل, از عوامل فشارهاى روانى و اجتماعى كه سبب پس رفت حجاب در جهان اسلام شده سخن مى گوييم.
الف.
رسانه هاى تبليغى مانند روزنامه ها, نشريات, راديو و تلويزيون تلاش گسترده
اى در جهت نشر خبرهاى مربوط به فروشندگان لوازم آرايشى, تبليغ كالا, ملكه
هاى زيبايى, بازيگران, خوانندگان, رقاصه ها و … و دارايى ها و درآمدهاى
افسانه اى آنها دارند. نياز به شاهد آوردن نيست, يك بار مراجعه به هر
نشريه هر چند بسيار وزين در سطح كشور (لبنان يا ديگر كشورهاى عربى) يا
شنيدن يك برنامه, درستى يا نادرستى اين ادعا را اثبات مى كند. واين چنين
است كه ثروت را در گرو برهنگى معرفى كرده اند.
ب. با وجود رسانه
تلويزيون, براى رسيدن به اين هدف كه فرهنگ برهنگى جزئى از زندگى روزمره
شود, ديگر نيازى به برنامه هاى خاص و فيلمها و تبليغات و ترانه هاو… نيست.
البته نقش ويدئو و آنتن هاى ماهواره را در راستاى اين فرهنگ نبايد از ياد
برد.
طبيعى است كه هر وسيله تبليغاتى بر كسانى كه آن را مى بينند و از
آن پيروى مى كنند, به طور مستقيم و غيرمستقيم اثراتى مى گذارد كه در
خيابان, دانشگاه و كارگاه ها ديده مى شود, جايى كه فرهنگ برهنگى به عرفى
رايج تبديل شده است.
ج. فيلمها و برنامه هاى تلويزيونى دركشورهاى
اسلامى, معمولاً حجاب را همراه با بيچارگى و فقر نمايش مى دهند; زنان پست
و ناتوان, خدمتكار, زندانى و بدكاره هاى شكست خورده را به صورت زنان با
حجاب نشان مى دهند و زنان سرشناس و ممتاز را با لباس شنا… و در هيأت بانوى
خانه و مسؤول مراكز و خوشبخت و سرشناس و موفق و تحصيل كرده و مدير نشان مى
دهند.
بدين ترتيب توانايى, موفقيت, علم و دانش با برهنگى توأمان مى شود كه نتايج اين گونه تبليغات نيز روشن و واضح است.
د.
چه بسا در پخش اخبار ملاحظه مى كنيم كه بى حجابى با جاه و مقام نيز ربط
دارد! بدين گونه كه رؤساى جمهور, وزيران, نمايندگان, كارفرمايان و زنان با
شخصيت و مؤثر در تشكلها و افراد فعال در عرصه هاى اجتماعى و امور خيريه,
همسران سياستمداران, كارمندان, دانشمندان, اديبان, همه و همه زنانى بى
حجاب اند كه با كمترين پوشش و با جواهر آلات زينتى زنانه به نمايش در مى
آيند.
هـ. گاه بى حجابى با شعف و شادى و خوشبختى نيز همراه مى شود,
بدين گونه كه در مجلات هنرى, زندگى هنرپيشه ها, ستاره هاى تئاتر و راديو و
تلويزيون و سينما و ورزش پر از سرمستى, سفرهاى هوايى و گردشها و خوشگذرانى
ها همراه با برهنگى و بى بندوبارى عرضه مى شود.
و. شبكه هاى تلويزيونى
در بين روز و در ساعات كار مردان, برنامه هاى شگفت و هيجان آورى ويژه زنان
پخش مى كنند كه يكسره به دست غربزدگان ساخته شده اند; راه حل مشكلات زنان
را با عناوينى مانند امور مربوط به زن, مشكلات زنان, زن و قانون و… مطرح
مى كنند كه به طور غيرمستقيم زن را جذب غرب مى كند.
ز. از سويى, بى
حجابى با توانمندى وجوانى ارتباط داده مى شود; در مجلات ورزشى فراوانى
قهرمانان ورزشى زن را همانند شخصيت هاى افسانه اى به تصوير مى كشند. بدون
توجه به پيامدها و آثار منفى آن بر جسم زن و اينكه چگونه با قدرت و خشونت
دست و پنجه نرم مى كنند. و دراين بين توجه او را به لباسهايى جلب مى كنند
كه از بين برنده حيا است, بدون اينكه در اين رهگذر اشاره اى به بيماريها و
آسيبهاى موجود در ميان اين گونه ورزشكاران شود.
دو. سستى در پايبندى به حجاب و تشويق آيندگان به بى حجابى.
سه. توسعه و ترويج مراكز خوشگذرانى; مانند سالنهاى ورزش, رقص, شناى مختلط, كافه ها و هتلها و…
چهار. پيوند دادن آزادى به بى حجابى, تحصيل و كار (استقلال اقتصادى زن) از سالهاى متمادى و با ابزارهاى گوناگون.
پنج.
ناآشنايى بسيارى از زنان با حجاب كامل اسلامى. بسيارى با حجابى ناقص و
اندك ديده مى شوند و تصور مى كنند حجاب كامل اسلامى همين است.
شش.
اهميت ندادن مرد به حجاب زن كه بر اثر آن زن نيز به حجاب بى اعتنا مى شود.
اگر حجاب نزد مرد مطلوب باشد, نزد زن نيز مطلوب خواهد بود. مردان با غيرت,
زنان با حجاب دارند.
هفت. مبارزات بسيارى از سازمانها و ارگانهاى به
ظاهر اسلامى با حجاب به ويژه و با دين و ا يمان به طور عام, از راه تلاش
در اشاعه بى بند وبارى, بدون اينكه ذره اى مورد تعرض و بازخواست قرار
گيرند.
خلاصه اينكه فرهنگ برهنگى, با شهرت, ثروت, اقتدار,
توانمندى, دانش, شگفتى آفرينى, قهرمانى و حمايت هاى حكومتى پيوند داده شده
است. آيا چنين جامعه غربزده اى زن محجبه را زير فشار قرارنمى دهد؟!
در
جامعه اى كه غرب زدگان مى خواهند مشكلات را حل كنند و به برهنگى فرامى
خوانند و از هر سو دروازه هاى عريانى گشوده مى شود و اقتصاد و سياست و
تبليغاتش غرب زده است, چگونه مى توانيم از زنان بخواهيم كه دنباله رو
ديگران نباشند و به اصالت خود و به زن بودن و مسلمان بودن خود بازگردند.
در جامعه ما كه در همه ساعات روز و همه روزهاى سال از فرق سر تا ناخن
انگشت پا دنباله رو غرب است, چگونه از زن بخواهيم كه اصيل باشد. براى حل
مشكل زن و مشكل حجاب و رهاسازى او از اسارت تقليد از غرب بايد همه جامعه
از بند تقليد غرب رها شوند و به اصالت خود باز گردند.
ييكى
از خطراتى كه امروزه زندگى ما را تهديد مى كند, تلاشى است كه دشمنان اسلام
و انسانيت در غافلگير كردن ما دارند. امروزه در نتيجه توسعه و پيشرفت
ابزارهاى تبليغاتى و اطلاع رسانى, مسأله غافلگيرى جزئى از زندگى ما شده
است كه به صورت شعارها و مفاهيم انسانى مرموزى در پس پرده با اهدافى پليد
و پست مطرح مى شود.
در اين زمينه دو نكته درباره حجاب زن مطرح مى شود:
زن
بايد از دوره محروميت آزاد شود; دانش بياموزد و كار كند تا از نظر اقتصادى
و اجتماعى از مردان بى نياز باشد; بانويى آزاد و بزرگوار, نه فردى دنباله
رو, خوار و بى ارزش. تا زمانى كه دختران جوان بى سواد باشند و به مدرك
علمى دست نيابند و خود هزينه زندگى خود را با كار به دست نياورند همواره
زبون و بى ارزش خواهند بود!
پيش از هر چيز, نخست بايد معانى اين واژه
ها به خوبى روشن شوند: دوره محروميت, كار, استقلال اقتصادى, آزادى, بى
سوادى, دانش, خوارى و….
دوره محروميت: توضيح اين واژه پيش از اين گذشت,
مراد از آن همان روزگارى است كه زن درعرصه اقتصادى و اجتماعى طفيلى مرد
بود, زيرا زن تحصيل كرده و كارورز نبود تا هزينه خود را تأمين كند.
كارورزى: به معناى فعاليت اقتصادى است كه درآمدزا باشد.
استقلال
اقتصادى: معنايى واضح دارد, از خلال سخن اين گونه بر مى آيد كه استقلال
اقتصادى آزادى يا زمينه آزادى است. بى نيازى اقتصادى زن از دو راه فراهم
مى شود; تحصيل و دستيابى به درجات عالى علمى, و كار و فعاليت اقتصادى.
زن تحصيل كرده و كارمند آزاد است و در امور مالى نيازى به مرد ندارد. اين خود استقلال اجتماعى را نيز به دنبال مى آورد.
اين
سخن را بسيارى از فرزندان جامعه اسلامى كه اكنون خود صاحب فرزند و نوه
هستند شنيده و پذيرفته اند. اما حقيقت اين گفتار چيزى جز مغالطه ـ به
اصطلاح اهل فن و تحليل منطقى ـ نيست11; زيرا:
الف. ريشه اين سخن يك
اصطلاح و جريان تاريخى است به نام دوره محروميت و داستانى كه پس از سقوط
دولت عثمانى به وجود آمد. نيازى به سخن گفتن از جريان (حرملك) نيست كه از
ابتداى تاريخ بر عالم حكومت مى كند, يا يادآورى نقش زن در فرهنگها و
تمدنها, يا اين نكته كه تبليغات غربى از يك ماجراى كوچك, افسانه اى بزرگ
مى تراشند, تا بر اساس منفعت خود, شيطان را معيار همه چيز نشان دهند.
ب.
اين ادعا نوعى دگماتيسم است,12 به اين بيان كه نسبت بين آزادى و استقلال
اجتماعى يكى است13. يا به تعبير اهل منطق, هر زن آزادى كار مى كند و هر زن
زبون و بى ارزشى غير كارمند است. شايد مقصود اين است كه آزادى لازمه ذاتى
كار كردن است 14و جز با آن به دست نمى آيد. گويا ايشان اصرار بر اين دارند
كه حقيقت آزادى همسان استقلال اقتصادى است, همان گونه كه اهل منطق در مورد
انسان مى گويند; انسان حيوان ناطق است, پس در نهايت آموزش ضرورى شمرده
نشده و تنها ملاك آزادى همان فعاليت اقتصادى قلمداد شده است. طبيعتاً علت
اين تغيير در نظريه اين است كه در اين روزگار ـ جز موارد اندك ـ زن درس
نخوانده و بى سواد پيدا نمى شود. يا اگر هم هست در سنين بالا هستند و نمى
شود آنها را با چنين سخنانى به بازى گرفت.
در حقيقت, نادانى, آزادى,
كار و استقلال اقتصادى معانى متخالفى هستند 15كه گاه ممكن است همه در يك
زمان و مكان در يك مصداق جمع شوند و گاهى نيز هيچ كدام نباشند.
پيش
ازاينكه بگوييم چه معنايى از اين مطالب برداشت مى كنيم, بايستى گفت
فراخوانى زن به اشتغال آن گونه كه غرب و پيروانش مطرح مى كنند, هدفى جز
بيرون آوردن زن از خانه اش ندارد; خواه اين زن, دختر باشد يا همسر و يا
مادر. داورى درباره درستى اين تحليل در پايان اين نوشتار روشن خواهد شد.
به نظرما جهل به معناى ناتوانى در خواندن, نوشتن و كسب مدارج عاليه نيست.
با اينكه بر سر سخن رسول اكرم(ص) در لزوم علم اندوزى مرد و زن هيچ اختلافى
نيست, زيرا در لزوم اطاعت آن همين بس است كه امر از منصب نبوت صادر شده
است. اما با اين حال نبايد فراموش كرد كه دعوت به علم اندوزى مقدمه اى است
براى رهايى از جهل و نادانى و رسيدن به درجه معرفت, نه دانش فقط. اگرعلم
براى غيرمسلمان, هدف نهايى به شمار مى رود, براى مسلمان جز مرحله اى
ابتدايى و مقدماتى نيست, تا انسان از آن به عنوان پايه و پله آغازين براى
رسيدن به معرفت بگذرد.
از نظر اسلام, علم اندوزى مرد و زن, مرحله اى
اندك در رسيدن به كمال انسانى است كه به عنوان اولين پله و گذرگاه براى
رسيدن انسان به مقام شناخت خود و خدا و اسرار و رموز هستى لازم است. جهل,
حالتى است كه انسان را از پاسخگويى اين پرسشها ناتوان مى سازد: انسان
كيست؟ حقيقتش چيست؟ اين هستى چيست؟ سرانجام آن كجاست؟ از كجا به كجا؟ چرا؟
چگونه؟ كى؟…16
ممكن است انسانى بدون خواندن و نوشتن به پاسخ اين پرسشها
از انسان و هستى دست يابد. اما خواندن و نوشتن و درجات عاليه, مقدمات بالا
رفتن از پلكان معرفت است. هركس بيشتر بداند و براى رسيدن به معرفت بيشتر
تلاش كند, معرفتش بيشتر خواهد بود. نادان كسى است كه خود, خداى خود و
اسرار هستى را نشناسد. علم و معرفت آن است كه انسان, خود و خدا و اسرار
هستى را بشناسد.
با اين بيان معناى آزادى قابل فهم مى شود: آزادى, عقل واراده است كه مى توان از دو راه آن را تبيين كرد:
اول.
معناى عرفى آزادى آن است كه برجان و مال و آبرو و ناموس مردم و امنيت و
آسايش ايشان (با دروغ و فريب و پنهان كارى) تجاوز نشود; و ديگر هركارى كه
خواست انجام دهد.
دوم. معناى شرعى و دينى آزادى آن است كه ترك واجب و انجام حرامى در رابطه با مردم, خود و يا خدا ازانسان سر نزند.
ذلت
نيز به يكى از دو معنى است: يا اينكه انسان حق را مى شناسد و ازحق گويى و
درست كردارى بازداشته مى شود. و يا اينكه حق را مى شناسد و از حق گويى و
درستكارى خوددارى مى ورزد. ذلت به معناى بى اراده بودن در مسير حق گفتن و
درست عمل كردن است.
درهر صورت گاهى انسانى كه از نظر مالى و اقتصادى بى
نياز است خوار و ذليل است, و گاهى انسان فقير, آزاد و بزرگوار است. گاه
فرد درس نخوانده عارف است وگاه انسان تحصيل كرده نادانى بيش نيست.
آزادى,
عقل و اراده اى است كه از جمله دستاوردهاى آن بى نيازى اقتصادى است. پس
اين سخن كه تنها بى نيازى مالى است كه به انسان آزادى مى دهد, درحقيقت
ارزش دادن به ثروت بيش ازعقل و اراده است. و البته اين در غرب سخن شگفتى
نيست, زيرا انسان غربى تمدن او تمدن مادى است.
زن
نيمى از جامعه است كه اگر كار نكند نيمى از توانايى توليد جامعه هدر مى
رود و موجب از كارافتادن چرخه پيشرفت اقتصادى جامعه مى شود.
در مورد
قسمت اول شبهه بايد گفت: اينكه زن نيمى از جامعه است, تنها نيمى ازحقيقت
مطلب است, نه تمام آن, حقيقت كامل اين است كه وقتى زن درخانه پدرش باشد,
نيمى از جامعه به شمار مى رود, اما وقتى كه درخانه همسرش قرار مى گيرد او
بيشتر ازنصف جامعه است, زيرا ناكامى ها و توفيقات مرد, در سطح گسترده و
غيرقابل انكار وابسته به زن خواهد بود. پس زن در حالى كه خود نيمى از
جامعه است تأثير مهمّى بر نيمه ديگر جامعه دارد.
و بخش ديگر حقيقت اين
است كه به محض اينكه زن مادر شد, او يك جامعه جداگانه و كامل مى شود. از
اين رو مى توان گفت; زن نيمى ازجامعه و مادر يك جامعه كامل است.
پس زنى
كه فرزندانش را به مهد كودك مى سپارد و يا صلاحيت تربيت نسل آينده را
ندارد, يك جامعه كامل را نابود مى كند. زيانى كه از توليد نداشتن يك زن
كارمند, امروزه متوجه جامعه مى شود بسيار ناچيزتر از آسيبى است كه در
آينده به يك جامعه كامل وارد مى شود. پس اين ادعا كه: (عدم اشتغال زن موجب
از بين رفتن نيمى از توان توليد جامعه مى شود) بايستى در كنار مسأله تربيت
فرزندان, حفظ بنيان خانواده و حمايت از يك جامعه كامل در آينده سنجيده شود.
در
حقيقت ادعاهاى يادشده هيچ هدفى جز بيرون كشيدن زن از خانه اش در بيشتر
ساعات روز به بهانه فعاليت اقتصادى ندارد. البته در اينجا ديگر نيازى نيست
كه به بررسى محيطهاى كار و مؤسسات عمومى بپردازيم و سخن از اتفاقاتى كه در
راه رسيدن به درآمدهاى فردى و اجتماعى در داد و ستدها رخ مى دهد به ميان
آوريم.
زنى كه بيشتر ساعات روز را در فضايى تحت حاكميت مردان سودجو از
هر راه ممكن (دروغ, نيرنگ, فريب, سخنان آن چنانى) به سر مى برد, ارزشى جز
به اندازه ابزارآلات توليد كننده و سرمايه هاى عرضه شده كه مرتباً دست به
دست مى شوند ندارد. حالت روحى و روانى چنين زنى كه دراين فضاها به سر مى
برد چگونه خواهد بود وقتى كه به خانه بر مى گردد, چه كسى در ساعات نبود او
كودكانش را تربيت مى كند؟
مطلب
قابل توجه اين است كه اسلام به پايبندى به حجاب دستور مى دهد و زن مخاطب
اسلام, بايستى محجّبه باشد. زن با پايبندى كامل به دستورات اسلام بويژه
حجاب مى تواند به فعاليت اقتصادى بپردازد.
ديدگاه اسلام نسبت به اشتغال
زنان عيناً همان نظرى است كه نسبت به كار مردان دارد. احكام حلال و حرام و
مباح اسلام در همه زمينه ها يكسان است 17و هيچ ايرادى به اصل فعاليت
اقتصادى زن ـ البته در كارهاى مجاز ـ نيست.
در موارد مجاز كار و كسب,
در هيچ جاى شريعت گفته نشده كه اين كار براى برخى جايز و براى ديگران حرام
است; جز همان مواردى كه خداوند بر مرد و زن به طور يكسان حرام كرده است.
تمام فريادهاى آزادى خواهى و خودكفايى اقتصادى و نسبت حجاب با كار اقتصادى زن را مى توان از نظر اسلام در موارد زير خلاصه كرد:
الف. زنان بايد در مقابل مردان (به جز شوهر و محارم) به حجاب اسلامى پايبند باشند.
ب.
هر كارى كه از اشتغالات غيرمجاز نباشد و از گستره معاملات اقتصادى ذكر شده
در رساله هاى عملى خارج نباشد, براى مردان و زنان جايز است.
اكنون چه نسبتى ميان حجاب و كاركردن, يا حجاب و آزادى, و يا آزادى و اشتغال وجود دارد؟
قرآن كريم در اين باره آياتى دارد:
1. (للرجال نصيب ما اكتسبوا و للنساء نصيب مما اكتسبن)نساء/32
مردان را ازكاركرد خويش بهره اى است, و زنان را نيز بهره اى از كاركردشان.
سيد فضل الله در كتاب (من وحى القرآن) سخنى لطيف دارد:
(انسان بدون تلاش نمى تواند دسترنج ديگران را بدون حق طلب كند, زيرا اين حق كه فرد براى خود قائل مى شود, هيچ پايه و اساسى ندارد.)18
سخن
بر سر مرد تنها نيست, بلكه مسأله كسب و كار مطرح است. زنان نيز مانند
مردان همين حق را دارند. آنان نيز مالك ثمراتى هستند كه از رهگذر تلاش
اقتصادى در هر زمينه اى به دست مى آورند; هيچ كس نمى تواند اين حق را از
ايشان بگيرد يا به ناحق آن را به خود اختصاص دهد.
2. (يا ايها الذين آمنوا لايحلّ لكم أن ترثوا النساء كرهاً)نساء/19
اى مؤمنان بر شما روا نيست كه از زن برخلاف ميل آنان ارث بريد.
3. (و آتوا النساء صدقاتهنّ نحلة فإن طبن لكم عن شىء منه نفساً فكلوه هنيئاً مريئاً)
مهر زنان را با خوشدلى به ايشان بدهيد, ولى اگر چيزى از آن را با طيب و خوشى خاطر به شما بخشيدند, آن را نوشين و گوارا بخوريد.
اسلامى
كه حجاب را بر زن واجب كرده است, اختصاص يافتن درآمد تلاش اقتصادى زن به
خود او را نيز معتبر دانسته است. طبيعى امر براى هر انسانى نيز همين است.
پس جاى هيچ خرده گيرى نيست كه آيا زن سزاوار حقوق مالى خود هست يا خير.
بلكه قرآن گام پيش مى نهد تا به مرد بگويد, حقوق مالى زن را غصب مكن. اين
قرآن است كه به چنين حقى اعتراف دارد و اسلام گذشته از اينكه كار زن را
انكار نمى كند, خود به پاس داشتن آن امر مى كند.
نگرش دقيق و دور از
حاشيه روى و تعصب ورزى در مورد آيات مربوط به زنان, انسان را وا مى دارد
كه اعتراف كند اسلام در بسيارى از عرصه هاى حقوق زن پيشگام است كه حجاب
يكى ازآنهاست و قرآن امر به حفظ آن مى كند.
با همين دقت و نگاه دقيق به
تبليغات غربى درجهت طغيان و سرپيچى و استقلال زن مسلمان و زن غيرغربى به
صورت عام به همان شيوه غربى و غافلگيركننده كه با دو مثال بيان شد, هر
انسانى وادار به اعتراف به اين مطلب مى شود كه هدف از اين تبليغات, اغفال
گرى زن و فروپاشى حيات خانواده و جامعه است. چنان كه در غرب نيز چنين است.
كاركردن
زن با حفظ حجاب هيچ ناسازگارى ندارد و اين دو ضدين نيستند19. ممكن است زنى
هم با حجاب باشد و هم كارمند, و يا كارمند باشد و بى حجاب. چنان كه ممكن
است پاى بند به حجاب باشد, وكارنكند و يا هم بى حجاب باشد وهم بيكار.
تلاش
در ربط دادن هر يك از اين دو موضوع به ديگرى يا يكى را دليل و لازمه ديگرى
دانستن, فريبكارى آشكار و روشن است, بنابراين بايد گفت:
ييك. حجاب با كاركردن زن در عرصه هاى كارى زيربه عنوان نمونه ـ و نه ذكر همه زمينه ها ـ هيچ ناسازگارى ندارد.
1.
پزشكى, در رشته زنان و يا كودكان. 2. تدريس. 3. كاركردن درهنرهاى تجسمى,
تزيينى و يا صنايع دستى. 4. فعاليت در عرصه هاى علمى, ادبى, پژوهشهاى
تاريخى و سياسى و….
هرگاه زن به اين كارها علاقه داشته باشد و يا از
خود ابتكارى نشان دهد و يا نقطه ضعفى را پوشش داده و جبران كند, در فضاهاى
علمى و اخلاقى و دور از مشاغل بى ضابطه و قانون, نمى توان او را از فعاليت
در اين موارد نهى كرد.
دو. تا زمانى كه كسى عهده دار هزينه زن نباشد و
يا درآمد او كفاف گذران زندگى اش را نكند هيچ ايرادى بر اشتغال زن نيست,
البته تا آن گاه كه زيانى بزرگ تر ازنياز مادى را در پى نداشته باشد. اما
اگر مردى باشد كه عهده دار هزينه باشد و زن با كاركردن فرصت شغلى را از يك
مرد بگيرد, بايد ديد از ميان جامعه هاى زير كدام يك بهتر است:
ـ جامعه اى كه در آن زن در خانه مى نشيند و مرد تمام طول روز را به كار مى پردازد.
ـ جامعه اى كه در آن مرد و زن نيمى از طول روز را كار مى كنند درحالى كه عده اى از مردان بيكار هستند.
ـ جامعه اى كه زن در آن تمام روز را كار مى كند و در اين بين مردان از بيكارى به جرم و خيانت و خلاف قانون دست مى زنند.
سه.
حجاب با كار زن در زمينه هاى عرضه لباس, تبليغات, پيش خدمتى در رستورانها,
مراكز تفريح و خوشگذرانى و مراكزى كه در پى عرضه و گسترش زيبايى زن هستند
ناسازگار است.
چهار. هر كارى كه زن به جاى تربيت فرزندان و استحكام
بخشى بنيان خانواده برمى گزيند, زيانهايى به بار مى آورد كه خانواده و
جامعه تاوان آن را مى پردازند. پيامدهاى منفى اين خسارتها در خانواده ها و
جامعه هاى گوناگون, متفاوت است. اما درهر صورت اين نسل جديد است كه
بيشترين تاوان را مى پردازد با آن كه گناه را او مرتكب نشده است.
بايد
نسبت به هر دعوتى هشيار باشيم, آن را بفهميم و امور را با هم در نياميزيم.
هر فراخوانى درخور كنكاش نيست, بايد در باورها, اصول ارزشى و يا انديشه ها
و مفاهيم وارداتى انديشيد. خداوند متعال مى فرمايد:
(فبشّر عبادِ. الذين يستمعون القول فيتّبعون أحسنه أولئك الذين هداهم الله و أولئك هم أولوا الألباب)زمر/16ـ17
به آن بندگانم كه سخنان را شنيده و سپس از بهترينش پيروى مى كنند بشارت بده. ايشانند كه خدايشان هدايت كرد و ايشانند صاحبان خرد.
نخستين
چيزى كه در برابر مجموعه اى از مشكلات به ذهن انسان خطور مى كند, اين است
كه ابتدا بايد اين مشكلات را درجه بندى كرد و خطرناك ترين را شناخت, سپس
به طور جداگانه شروع به حل هر يك از مشكلات كرد. و گاه ايجاب مى كند كه
راه حل كلى انديشيده شود و بى درنگ اقداماتى انجام شود و پس از حل يك
مشكل, به مشكلات كوچك تر پرداخته شود.
نگارنده نمى تواند مشكل بى حجابى
را در رديف مشكلات درجه اول امت اسلامى قرار دهد, ولى بر اين باور است كه
استمرار بى حجابى به گسترش آن مى انجامد و سرانجامى وحشتناك همانند غرب را
در پى دارد; رواج و گسترش الكل, مواد مخدر, بى بند وبارى, خشونت, جرم و
جنايت و بيماريهاى خطرناك و… در جامعه اسلامى.
امروزه بازگشت به حجاب
اسلامى و رسيدن به آن به عنوان يك هدف, برچند محور پيشنهادى استوار است كه
ترتيب زمانى ندارند, بلكه همه موارد در حل مشكل بى حجابى در يك رديف قرار
دارند:
1. محور بررسى هاى تئوريك و آمارى;
2. محور تبليغات;
3. محور تربيت;
4. محور عمل.
به
پاداشتن مراكز تحقيقاتى اسلامى با جديدترين امكانات پژوهشى در عرصه
اطلاعات يا دستگاه ها و تجهيزات وكادرها و طرحهايى كه مهم ترين آنها
عبارتند از:
الف. گردآورى و بررسى هر آنچه مربوط به شؤون زن در روزگار كنونى است.
ب.
گردآورى همه مدارك مربوط به زن مسلمان از آغاز پيدايش پديده غربزدگى
تاكنون, اعم از كتابها, مجلات, مقالات, تبليغات و نمايشنامه ها و فيلم ها.
ج.
معرفى شخصيتهاى بزرگ از زنان مسلمان وغيرمسلمان و مقايسه آنها با يكديگر و
انتشار نتايج اين سنجش (كه برترى زن مسلمان را به اثبات خواهد رساند).
د.
بررسى انواع و روشهاى تبليغى درباره زنان از هرگونه منبع و مركزى كه عرضه
شده باشد, و همچنين نقد و ارزيابى آن و سپس اعلام نقاط قوت و ضعف آن, به
جاى آن كه امت اسلامى در برابر اين فراخوان ها تنها گذاشته شوند.
هـ.
پس از نتيجه گيرى از پژوهشهاى يادشده, خط مشى هايى تعيين شود در جهت عكس
برنامه هايى كه براى تضعيف حجاب ازآغاز تهاجم فكرى و فرهنگى و نظامى و
اقتصادى در كشورهاى ما اجرا شده است.
الف.
آگاهى يافتن از هر طرح و برنامه اى كه مربوط به زن است پس از بررسى و نقد
اين دستاوردها و در نهايت به كارگيرى هرگونه ابزار تبليغاتى ممكن براى طرح
انديشه هاى پاك اسلامى در مورد حجاب.
ب. تأسيس مراكز تبليغاتى اسلامى
مجهز به جديدترين امكانات تبليغاتى و به كارگيرى همه شيوه هاى تبليغاتى,
روزنامه ها, مجلات, نوار كاست, ويدئو, فيلم, كتاب, قصه, شب شعر و… كه موجب
استحكام فرهنگ اسلامى و حجاب شود.
الف.
بايد نسل گذشته را كه عهده دار تربيت نسل آينده است مخاطب قرار داد و به
ضرورت حجاب فراخواند, زيرا بى اعتقادى نسل گذشته كه مربيان نسل جديدند, به
حجاب به اين نسل نيز منتقل مى شود.
ب. واداركردن مردان به اهميت دادن به مسأله حجاب.
ج. بازگشايى مهد كودك هايى كه كودكان را بر خلاف تربيت غربى پرورش دهند.
د. گشايش مدرسه هايى با فضاى اسلامى مناسب و شيوه هاى تدريس معتبر.
هـ.
فراگيرى علوم انسانى واجتماعى از سوى زنان مسلمان تا همچون نمادى بلورين
در برابر زن غرب زده مطرح باشند كه انديشه هاى غربى را با عنوان لائيك و
بى دينى مطرح مى كند.
و. آشنا كردن زن مسلمان با زندگى بسيارى از زنان
سرشناس غرب كه به تنهايى و در انزواى از جامعه زندگى كردند20. آيا زن
مسلمان مى پذيرد كه چنين زن گوشه گير و منزوى الگوى او شود؟ يا اينكه زن
مسلمان موفقيت را كنار زندگى طبيعى ترجيح مى دهد, نه موفقيتى كه به قيمت
انزوا و گوشه گيرى در زندگى بشرى وى تمام شود.
الف.
بايستى دختران مسلمان را درگذران اوقات فراغت و تفريح, راهنمايى كرد. زيرا
دختران غربى براى آسايش, لذت بردن و خوشگذرانى امكانات فراوانى را در
اختيار دارند. اما دختر مسلمان مى خواهد پايبند به حجاب اسلامى باشد و آن
را كنار نگذارد و نمى خواهد اوقات فراغت خود را در جاهايى بگذراند كه
درهاى غربزدگى بر روى او گشوده و آماده است.
ب. بايستى به زن فهماند كه
زنان ممتاز و با حجاب و نمونه در فعاليتهاى علمى, فرهنگى, سياسى و اقتصادى
وجود دارند و بداند كه حجاب با يك زندگى موفق و پيروزمند منافاتى ندارد.
ج.
مطرح كردن حجاب به عنوان پيش درآمد روابط جنسى در ازدواج, و اين چيزى است
كه طبع و فطرت آدمى مى پسندد و اينكه بسيارى از تبليغات و جنبشهاى دينى و
اجتماعى در تاريخ بوده اند كه به خاطر دعوت به بى بندوبارى سقوط كرده و از
بين رفته اند; و بى حجابى مقدمه تاريخى بى بندوبارى است; يعنى اينكه پايان
راهى كه نقطه آغاز آن بى حجابى است, بى بندوبارى خواهد بود.
د. مطرح
كردن حجاب به عنوان شعار و رمز تولدهاى مشروع كه اين نيز مورد پذيرش طبيعت
و فطرت انسانهاست. هيچ زن و مردى نمى يابيم كه به سلامت نسل خود اهميت
ندهد, بجز كسانى كه اختلال روانى دارند.
هـ. طرح حجاب به عنوان عامل از بين رفتن پديده سقط جنين.
و.
مطرح كردن حجاب به عنوان عنصر اهميت دهنده به خانواده و فرزندان از راه بى
اعتنايى به ظواهر و صرف نظر كردن از هزينه هايى كه از درآمد خانواده صرف
خريد لباسهاى جديد و مد روز مى شود.
ز. بررسى و آگاه سازى مردم نسبت به پيامدهاى ناخوشايند بى توجهى به حجاب.
بى
اعتنايى به حجاب عواقب وحشتناك پنهانى به دنبال دارد و زنان را به حال و
روز كنونى زنان غربى دچار مى كند. تا زمانى كه زن,جوانى و زيبايى داشته
باشد كه بتوان ازآن بهره گرفت و كام جويى كرد; زندگى رؤيايى دارد, اما
وقتى اينها از دست رفت راهى جز تنهايى و افسردگى نخواهد داشت. آيا حال و
روز زن غربى چيزى جز اين است؟
زن غربى تبلور لذت و خوشى و درآمدهاى
اقتصادى است, ولى با از دست دادن آنچه گفته شد به گورستان تنهايى وبى
توجهى تبديل مى شود; خداوند مى فرمايد:
(قل سيروا فى الأرض فانظروا كيف كان عاقبة المكذّبين)انعام/11
بگو در زمين گردش كنيد و بنگريد كه عاقبت دروغ انگاران چگونه بوده است.
براى اينكه تأثير رواج حجاب را در جهان دريابيم, بايستى جوامع بشرى را به دو بخش تقسيم كنيم:
ـ جامعه اى كه حجاب در آن رواج دارد و بى حجابى در آن غير قانونى به شمار مى رود.
ـ جامعه اى كه بى حجابى در آن رواج دارد; كه اين جامعه خود دو گونه است:
جامعه اى كه هنوز به همه پيامدهاى شوم بى حجابى دچار نشده است.
جامعه اى كه غرق در بى بندوبارى و لاابالى گرى شده است.
بنابراين در واقع سه نوع جامعه وجود خواهد داشت:
ييك. نخستين جامعه اى كه مى توان تصور كرد و در آينده ديد ويژگيهاى زير را خواهد داشت:
الف. زن كه از احترام بسيار بالايى برخوردار است, زيرا مرد براى رسيدن به او جز از راه هاى شرعى و آشكارا نمى تواند وارد شود.
ب.
پنهان شدن يك پديده; نابودسازى لوازم آرايشى كه زن غربى براى رسيدن به آن
شور و شوق فراوان دارد, در حالى كه هيچ نتيجه اقتصادى براى جامعه و
خانواده به دنبال ندارد.
ج. پنهان شدن نمادهاى ظاهرى زنان به گونه اى كه تنها توانايى هاى معنوى و علمى شناخته شوند.
د. گسترش پديده ازدواجهاى زودهنگام و پايان دادن به ازدواجهاى ديرهنگام و تجردهاى هميشگى.
دو.
دراين گونه جوامع, حجاب جامعه را از وضعيتى كه غرب به آن گرفتار آمده دور
مى كند و رسيدن به دستاوردهاى ارزشمند پاى بندى به حجاب را براى جامعه
تضمين مى كند.
سه. اما در قسم اخير خيانتها در زندگى هاى زناشويى و
روابط پنهان و آشكار پيش از ازدواج پنهان خواهند ماند و در سايه آن سقط
جنين, بيماريهايى جنسى و طلاقهاى معلول بدبينى شوهران آشكار نخواهد شد, تا
اينكه جامعه به حالت مثبت و بهترى كه يادكرديم, تحوّل يابد.
مرد
بايد بداند كه موفقيتهايى را كه به دست مى آورد مديون زنان پاك و وفادار
است. حال چه آن زن, مادر باشد ياهمسرش. اگر چه اين نقش آفرينى در كسب
موفقيت مردان و صفحات تاريخ پنهان باشد.
زن بايستى سيره و منش زنان
برجسته و در مسير نبوت و عصمت از زمان حضرت آدم تا عصر غيبت كبرى را بررسى
كرده و آن را با وضع كنونى زنان از زمان شكوفايى تمدن بشرى تا امروزه
مقايسه كند و سپس رفتار خود را بر اساس دستاورد اين بررسى تنظيم كند.
كشورهاى
اسلامى بايد از تمام تمدن و فرهنگ اسلامى, دانشها و هنرها و صنايع و آداب
و… حمايت و پشتيبانى كنند و دست از حمايت تبليغات معارض با فرهنگ و تمدن
اسلامى بردارند.
بر عالمان اسلامى به ويژه متخصصان علوم انسانى لازم
است, براى فهم اسلام حقيقى در چنين زمانى كه غرب چهره خانواده و زن را در
اسلام با تبليغات فاسد, زشت و تيره كرده, تصويرى حقيقى و شفاف از زن
مسلمان ارائه دهند.
بايستى جامعه اسلامى در تمام جوانب زندگى حتى پوشش
و اثاث منزل و شيوه گذران اوقات فراغت وديگر امور به اصالتهاى اسلامى خويش
بازگردد.
1. بنگريد به: آرنولد ژوزف تواين بى, مختصر دراسة التاريخ, چاپ قاهره, 1996 ميلادى, 1/14.
2. منبع معينى را نمى توان براى خواننده تعيين كرد, بنابراين مى توان آن را ديدگاه شخصى نويسنده قلمداد كرد, ولى اين ديدگاه شخصى, فرايند مطالعات طولانى و گوناگون درباره مسائل تمدن و جامعه مدنى است… بنابر اين مى توانم بگويم اين ديدگاه ها و تعريفها انتزاع شده از ديدگاه هاى متخصصان مسائل تمدن و فرهنگ و جامعه مدنى است و پى آيند مطالبى است كه در كتابهاى خود آورده اند.
3. بنگريد به: آرنولد ژوزف تواين بى, مختصر دراسة التاريخ, چاپ قاهره, 1996 ميلادى, 1/14.
4. همان.
5. محمدى رى شهرى, محمد, ميزان الحكمة, 9/95, دفترتبليغات اسلامى, قم, 1404 هـ.ق, 1362هـ.ش; به عنوان بحث فلسفى در: تفسير الميزان, 2/260 تا 278, اثر علامه طباطبايى, با نقل به مضمون.
6. فضـل اللـه, محمـدحسيـن, مـن وحـى القـرآن, بيـروت, دارالـزهـراء, 1403هـ, 1983م, 7/153ـ154. سيد فضل الله سخنى دراين باره دارد كه لطيف و طولانى است و درخور بررسى كه شايسته است در منبع مطالعه شود, و ما تنها يك نكته از آن را آورديم.
7. موهنداس گاندى در كتابى كه به عربى با دو نام ترجمه شده است: اين است مذهب من و (تمدن آنها و رهايى ما) از اين موضوع سخن دارد كه قابل توجه است. افزون بر ديدگاه هاى بسيارى كه به آيين هندو مرتبط مى شود, همچنين ديدگاه هايى دارد در زمينه گاوپرستى كه با مذاق خواننده برخورد خواهد داشت, ولى او به خوبى مى داند كه چگونه از فرهنگ و تمدن و گاوها و ديگر معبودهاى خود دفاع كند; چنان كه مى داند چگونه تمدن غربى را رسوا سازد.
8. مى توان افزود: آيا ذهنى كه مى انديشد مسلمان است يا نه, و اگر ذهن يك زن است آيا او با حجاب است يا نه؟ آيا قلمى كه در جهت مصالح نيروهاى استكبارى مى نگارد مسلمان است يا نه, و اگر نويسنده زن است آيا با حجاب است يا نه.
9. از تبليغ در بندهاى پياپى سخن گفتيم, ولى به دو جهت به هيچ منبعى استشهاد نكرديم:
ييك. زيرا اين كار بسيار آسان است متون و رسانه هاى تبليغاتى در دسترس همه ما هست.
دو. زيرا در رسانه هاى تبليغاتى ازاين دست گزارشها فراوان پخش مى كنند.
10. اين نكته را با اين مضمون و تحليل از دهه ها پيش مى بينيم و مى شنويم, به ويژه هرگاه در رسانه ها و اجلاس ها و كنگره ها سخن درباره زن است.
11. مغالطه يعنى (غلط و تعهد در غلط اندازي… كه اگر ضعف در شناسايى و آگاهى و ذهن نباشد پيش نمى آيد), شيخ محمد رضا مظفر, المنطق, 3/240.
12. جزميت يا دگماتيسم در توصيف ديدگاه هاى تعصب آميزى كه بر پايه دليل استوار نيست به كار مى رود و بيشتر در توصيف باورهاى اهل ايمان, ولى نگارنده آن را در باره دعوت بدون دليل كه بر آن باورهايى بى چون و چرا استوار مى شود به كار مى برد. ر.ك به: (المعنى الأكبر) قاموس انگليسى ـ عربى, ذيل واژه dogm, صفحه 355ـ356, تصنيف حسن سعيد الكرمى, مكتبة لبنان, 1978; همچنين نهج البلاغه و تعليم الفلسفة, محمدتقى مصباح, دارالتعارف للمطبوعات, 1411ق, 1990م, 1/56, آنجا كه مى گويد: جزميت يعنى ادعاهاى غيرتحقيقى.
13. درست مانند اينكه مى گوييم هر ناطق, انسان است و هر انسان, ناطق است… كه براى آن درمنطق مانند رياضى علامت (=) مى گذاريم. و تعريف دو مفهوم مساوى اين است كه (دو مفهوم كه همه افرادشان مشترك است. از اينجا مى فهميم كه اينها مى خواهند بگويند: هر زن آزاد كار مى كند و هر زنى كه كار مى كند آزاد است. لازمه اين سخن آن است كه زنى كه كار نمى كند ذليل و پيرو است, و زن ذليل و پيرو آن زنى است كه كار نمى كند. دراين باره ر.ك. به: شيخ محمدرضا مظفر, المنطق, 1/66ـ67,
14. به اين معنى محال است كه (س) راست باشد و (ص) دروغ. و با اين حال (س) در خود (ص) را داشته باشد. اين سخن كه هرگاه استقلال اقتصادى زن تحقق يابد آزادى او محقق شده نمونه چنين گزاره اى است, بنابر اين هر گاه آن نباشد اين هم نيست.
براى تحقيق درباره كلمه لازم (تلازم) ر.ك به: الموسوعة الفلسفية, گروهى از دانشمندان و آكادميك هاى شوروى, صفحه 410, دارالطليعة للطباعة و النشر, بيروت, 1981م.
15. متخالفَيْن, متغايرين اند و مى توانند در يك فرد جمع شوند اگر از قبيل صفات باشند, مانند سياهى و شيرينى, شجاعت و كرم, سفيدى و حرارت… المنطق, شيخ محمدرضا مظفر, 1/46.
16. اينها پرسشهاى فراوانى هستند كه قابل ارجاع به موضوعاتى مانند شناخت خدا, شناخت هدف, شناخت راه برتر زندگى انسانى اند و پاسخ اين پرسشها نيز ناممكن يا دشوار نيست, افزون بر اينكه توان پاسخ دادن به اين پرسشها زندگى را معنايى ديگر مى بخشد… و هر انسانى فرصتهاى خالى پس از ساعات تحصيل و كار براى اين منظور دارد. بنابراين هر كسى مى تواند در اين زمينه به پژوهش بپردازد به جاى آن كه وقت خود را هدر دهد… و ديگر اينكه اين پرسشها برخاسته از فطرت است كه يك انسان معمولى براى پاسخ آنها انگيزه دارد.
17. با مراجعه به ابواب مكاسب و معاملات و مكاسب محرمه (معاملات ممنوع) و ديگر بابهاى مربوطه در رساله هاى عملى كه در دسترس همه هست, با چيزى به نام معاملات زنان, معاملات مردان… يا عقود مردان و عقود زنان بر نمى خوريم….
18. سيد محمدحسين فضل الله, من وحى القرآن, 7/147.
19. ضدين دو امر وجودى كه از پى يكديگر بر يك موضوع عارض مى شوند نه با هم, و يكى از آنها متوقف بر تعقل ديگرى نيست, مانند گرمى و سردى, سياهى و سفيد, والايى و پستى, ترس و بى باكى, سنگينى و سبكي… بنابراين حجاب و كاركردن چنان كه پيش از اين گفتيم ضد يكديگر نيستند, بلكه قابل اجتماع باهم اند و مخالف با يكديگر.
20. در اينجا نمونه اى نياورديم ,ولى مى توان به شرح حال اين زنان موفق اما غير معمولى و عجيب و غريب با مراجعه به بيوگرافى زنان غربى كه نشريات غرب راه منتشر مى كنند يا كتابهاى خاص اين موضوع يا كتابهاى مشاهير ادب و هنر… دست يافت. در اين منابع چيزهايى ديده مى شود كه شرم را جريحه دار كرده مردان را نيز شرمنده مى سازد و سنگ را به گريه وا مى دارد. اينان در واقع فروپاشى انسانيت را در پس پرده موفقيت زن پنهان مى كنند.